مفهوم رفاقت
برای مفهوم رفاقت که گاهی تمام دنیایت را نجات می دهد ..........
یاد آن روز ها بخیر
روبروی هم / لم میدادیم به پشتوانه ی رفاقتمان
بی خیال نگاه های هیز دختران قاجاری / قلیان می کشیدیم
در جیب هایمان آنقدر رفت و آمد میکردیم / که پول من و تو نداشت
داشته ام به نداشته هایت میخورد و نداشته هایت به داشته های من
طوری که تعادلمان هیچ وقت بهم نمیخورد
حتی تولدت /که پیک به پیک بالا رفتیم
آنقدر که زمین / زیر پایمان دیگر جای سفتی نبود
تکیه می دادیم به دست های هم / مبادا سلامتی هایمان هدر رود
.
.
.
حالا تو دلگرفته ای و
من از فاصله ها حالت را میپرسم
و میترسم از روزی که دنیا
روی پاشنه ی دری بچرخد
که پستچی نامه ام را برگشت بزند
و تمام تمبر هایم / به در بسته بخورد
.
.
.
بیا دوباره تمام دنیایمان را
در یک زیر سیگاری ِ مشترک بتکانیم
و بی خیال ِ تمام ِ روز های شانسی / که نمی رسند
پنجشنبه هایمان را طاق بزنیم
به صرف ِ
ساندویچ های چرب زبان
لبخندی از دنیرو
و رفاقتی که تنها زمان / از عمقش با خبر است
دستت را بیاور
مردانه و زنانه اش را بی خیال
دست بدهیم به رسم کودکی
قرار است هوای هم را / بی اجازه داشته باشیم
نظرات شما عزیزان: